کـفــشـــداری 11

آخرین نظرات
نویسندگان

۲۷ مطلب با موضوع «نوشته ها :: شعر» ثبت شده است

کمتر از آنم که دربار شما ناله کنم

من شکار دست بی رحم شکارچیم ولی

هستی تو ضامن من سلطان ولی

کمتر از آنم که تو ضامن من بشوی


۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۳:۱۹
سید علمدار حسینی


یا امام رضا(ع)
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو

همیشه روزی رعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟

کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو

تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم ؟
در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو

بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو

طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته است دلم را دعای دیدن تو

از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و
شدند عازم کربُبَلای دیدن تو

به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو

قسم به جان جوادت مرا خدایی کن
به دست خویش مرا باز کربلایی کن
۰ نظر ۲۳ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۲
سید علمدار حسینی



نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق

اشک هایش را خدا در آب ایران ریخته


از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین

نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۱
سید علمدار حسینی

این ها به جای اینکه برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

یاجای اینکه آب برایت بیاوردند

همراه ناله ی تو چه رقصی به پا کنند

حالا که می برند نو را روی پشت بام

آیا نمی شود که کمی هم حیا کنند

تا بام می برند که شاید سر تو را

در بین راه با لبه ای آشنا کنند

حالا کبوتران پَر خود را گشوده اند

یک سایبان برای تنت دست و پا کنند

۲ نظر ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۱
سید علمدار حسینی


بی لطف چشمهای تو بر باد می رویم

اینجا خراب آمده، آباد میرویم


شاگرد جزء بوده و از محضرت چنان

ما کسب فیض کرده که استاد می رویم


ما اسر کن که در این صورت است که

زنجیر پاره کرده و آزاد می رویم


آسان بگیر بر همه، سختش نکن که ما

بی نسخه ی تو با مرض حاد می رویم


ما آهوان بیشه ی عشقیم و از قدیم

با پای خود به خانه ی صیاد می رویم


در ها که قفل شد همکی از پی کلید

باهم کنار پنجره فولاد می رویم


درس وفا گرفته دل ما، گمان مبر

حالا که یار حاجت ما داد می رویم 


اکنون ببین به یاد تو هستیم پس بیا

آن موقعی که ما همه از یاد می رویم


آقا مسیری بعدی ما کربلا شده

داریم از صحن گوهرشاد می رویم

۷ نظر ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۸
سید علمدار حسینی

قطع امیدکرده ام ازخود،نه ازشما

حالاکه بازماندم ازراه کربلا

تنهاخوشم به اینکه کسی ضامنم شود

باشدقرارو وعده ی مامشهدُالرضا

۲ نظر ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۱۸
سید علمدار حسینی


یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما

فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما

بازهم میل زیارت کرده ایم از راه دور

نیت از ما, قصد از ما, رفت و آمد با شما

ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم

لذت پرواز در اطراف گنبد شما

نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض

زندگی ما همه از صفر تا صد با شما



۱ نظر ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۲:۴۱
سید علمدار حسینی





تا مسیرم به دم خانه ات افتاد حسین ع

خانه آباد شدم،خانه ات آباد حسین ع

۲ نظر ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۴
سید علمدار حسینی

از داغ حسین(ع) اشک نم نم داریم
در خانه سینه تا ابد غــم داریم

پیراهن و شال مشکی آمـاده کنیــد
چهل روز دگر تا به محرم داریم
۱ نظر ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۲۶
سید علمدار حسینی





"یــــاامـام رضــا ع"


شما دعا کن اگر عُمر من کفاف نداد
جنازه ام شب جمعه به کربلا برسد...

۱ نظر ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۰۵
سید علمدار حسینی


ای که چون من هزارها داری

آسمانی پُر از دعا داری

دست هایم دخیلتان هستند

بس که دستِ گره گشا داری

از گدا هم کریم می سازی

بس که اعجاز کیمیا داری

من هوای تو را به سر دارم

تو هوای دلِ مرا داری

هر چه بیمار هم بیاید باز

تو برایِ همه دوا داری

دل شکسته کسی به من می گفت:

خوش به حالت امام رضا داری
۱۲ نظر ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۰
سید علمدار حسینی

دیشب پرِ من کبوتر بامت شد

آهوی بیابانی من رامت شد

حالا دلِ من پیمبر نامت شد

از معجزه ی درخت بادامت شد

امروز اگر مریض درمان توام

تو آینه می شوی زلالم بکنی

با طرز نگات خوش به حالم بکنی

یا فکری به حال خشکسالم بکنی

یا فکری به حال پرّ و بالم بکنی

من منتظرِ نماز باران توام

هر چند بَدَم اگر که بهتر نشدم

پیش کرم تو شاه گداتر نشدم

در بارگهت اگر چه نوکر نشدم

هر چند که آهو و کبوتر نشدم

گر پا بدهی سگِ نگهبان توام

هر چند به این سو و به آن سو نزدم

هر چند به این کو و به آن کو نزدم

پیش تو به آفتاب هم رو نزدم

در صحن تو من اگر چه جارو نزدم

مشغول غلامی غلامان توام

در سجده به پای تو هزاران آدم

جاروکش صحن تو هزاران مریم

محتاج دعای تو هزاران خاتم

ای شاه گدای تو هزاران حاتم

من نیز یکی از این هزاران توام

۱ نظر ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۵۶
سید علمدار حسینی
ای جماعت که به سوی کرب وبلا در سفرید
به سر کوی حسین بن علی در گذرید
نزد هر قافله باید که سگی هم باشد
پس به عنوان سگ خویش مراهم ببرید
۵ نظر ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۷:۳۴
سید علمدار حسینی
گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی
 شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
 آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟
 از راه دورآمده ام باورم کنی
 با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف
 فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی
 زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم
 باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
 باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
 تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
۴ نظر ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۳:۴۳
سید علمدار حسینی
قصد زیارت حرمت حج اکبر است
حجی که مثل عمره و حج پیمبر است
هر کس که گشت زائر تو زائر خداست
این گفته ام روایت موسی بن جعفر است
قدر و جلال و زائر قبر تو روز حشر
از زائرین کل امامان فراتر است
زوار تو که شیعة کامل عار توست
زوار چارده حجج الله اکبر است
نام دوپاره تن احمد اگر برم
نام مقدس تو و زهرای اطهر است



۰ نظر ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۳:۳۹
سید علمدار حسینی

اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟

اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر کنم؟

وعده ما هر روز از شنبه تا پنج شنبه ساعت هشت صبح شبکه پنج سیما.






التماس دعا
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۳:۳۶
سید علمدار حسینی

قلبى شکست و دور و برش را خدا گرفت


نقاره مىزنند ، مریضى شفا گرفت


چشمى کنار اینهمه باور نشست و بعد


عکسى به یادگار از این صحنه ها گرفت


دارم قدم قدم به تو نزدیک مى شوم


شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت


دارم به سمت پنجره فولاد مى روم


جایى که دل شکست و مریضى شفا گرفت

۱ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۰۹:۰۷
سید علمدار حسینی

خون خوبان همه فدای حسین

جان به قربان بچه های حسین

خوش به احوال هفت پشت کسی

که شده نوکر و گدای حسین

۱ نظر ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۵۹
سید علمدار حسینی


آنکس که مدام ذکر او را برلب داشت

در دلش تاب و تب ضامن آهو داشت


بنده ی او شد و دلش در بند بند دلش یا ضامن آهو یاهو شد

دلش روز و شب بی قرار دلبر بود، آه، حسرت، غم و اندوه...

بی نــوا بـــود...

گذشـــــت...


مشهد ورودی حرم مستی شروع شد...

اذن دخول خواند و از آقا اجازه گرفت

به اذن خدا و به اذن ملائکه دم گرفت


تمام نگاهش را حرم، گنبد طلا گرفت

بغضش گرفت و خیلی دلش را که غم گرفت.

نگاهش را سنگ فرش های حرم گرفت

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۰۰
سید علمدار حسینی


حالا که راه و رسم تورا نیستم بلد

حالا که دستم به ضریحت نمیرسد

حالا که هیچ کس به گدا سر نمیزند

پس مرحمت کنید حرم را بیاورید

روزی چشم ترم را بیاورید


خشکیده چشم من نم باران کجاست پس!؟

چشم رئوف حضرت سلطان کجاست پس!؟

دل بیقرار شد شاه خراسان کجاست پس!؟

باید به کی بگویم و از کی بخواهمت

آقا به جان مادرتان دوست دارمت


شبها هزار آه کشیدم به یادتان

پل میزنم ز هیئت به باب الجوادتان

گفتی بمن که میرسم آخر به دادتان 

ای داد ای هوار به روحم جلا بده

جانم به لب رسیده به من کربلا بده


بس که رواق های تو دارای پنجره ست

در لابه لای روزنه هر پنجره گره ست

در ذهن من کرامتتان پر زخاطره ست

فولاد ، در حیاط شما نرم میشود

دل با نسیم عفو شما گرم میشود
۴ نظر ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۹
سید علمدار حسینی