تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۳ ق.ظ
گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟
از راه دورآمده ام باورم کنی
با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف
فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی
زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
۹۲/۰۹/۰۸
من هم یک همچون توصیفی م... کمی خیلی بیشتر از گفتن ها حتی...
آقا جان...آقا جان...
میشه یعنی قبولم کنید...
راه نفس بی شما بسته است.