توشه آخرت
يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۷ ب.ظ
هوا رو به خنکی می رفت و از شدت گرما کاسته شده بود.
صحن قدس مملو از جمعیت بود.
در گوشه ای از صحن مادری روی زمین نشسته بود و قرآن می خواند.
اهل لاهیجان بود.
با خانواده خودش را به حرم مهربانی رسانده بود.
کنارش که نشستم، لبخندی زد.
خواستم سلام کنم که شکلاتی رو به سمتم گرفت و گفت:
سلام...
۹۲/۰۴/۳۰